شبهه آکل و مأکول

معاد

شُبهه آکِل و مَأکول، شبهه‎ ای قدیمی در نفی و انکار معاد جسمانی که بسیاری از متکلّمان درباره آن سخن گفته‎اند. شبهه به صورت خلاصه این‌گونه است: «اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد در بدن آکل(خورنده) باز می‎گردد یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.

تاریخ طرح شبهه

در میان شبهه‎ هایی که به معاد وارد شده، شبهه آکل و مأکول از همه معروف‌‎تر است. تاریخ دقیق پیدایش این شبهه و نام نخستین کسی که آن را مطرح ساخته است، به روشنی معلوم نیست، ولی در قدمت آن نمی‌توان تردید کرد.

این شبهه از ابتدای پیدایش بحث‌های کلامی و فلسفی در میان اندیشه‌وران مسلمان مطرح شده است. نخست به صورت مجمل در آثار ابواسحاق ابراهیم ‎بن ‎اسحاق ‎بن ابی سهل نوبختی، ا‎بن‎ سینا مطرح گشته و سپس در کتاب‌های دانشمندانی چون شیخ طوسی، غزالی، فخرالدین رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، قاضی عضدالدین ایجی و سعدالدین تفتازانی، نحوه طرح و راه حل‌های پیشنهادی و دلایل ارائه شده گسترش یافت و سرانجام درآثار متأخرانی مانند مقداد بن‎ عبدالله حلی، صدرالدین شیرازی، اسماعیل طبری نوری و دیگران مورد بحث مفصل قرار گرفت.

بیان شبهه

اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد، در بدن آکل (خورنده) باز می‌گردد یا در بدن مأکول؟

به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.

اکنون اگر فرض شود که آکل کافر است و مأکول مومن، شبهه قوی‌تر ‎می‌شود و اشکال بیشتر می‌گردد؛ زیرا لازمه این فرض این است که یا مومن عذاب شود و یا کافر گنهکار، در نعمت باشد.

گستره شبهه

باید توجه داشت که این شبهه اختصاص به این ندارد که آکل، انسان باشد، بلکه می‌توان آن را بسیار گسترده‎تر مطرح ساخت. توضیح آن این است که انسان پس از مرگ تبدیل به خاک می‌شود و مسلّم است که با گذشت زمان، بدنِ خاک‌شده جذب ریشه گیاهان می‌شود و به صورت میوه و انواع محصولات گیاهی در دسترس انسان و دیگر جانداران قرار می‌گیرد.

باتوجه به اینکه انسان از محصولات گیاهی تغذیه می‎کند یا جانداران آن محصولات را می‎خورند و سپس گوشت آنها از راه تغذیه جزو بدن آدمی می‌شود، شبهه آکل و مأکول باز به میان می‌آید.

پاسخ

متکلمان اسلامی از راه‌های گوناگون به این شبهه پاسخ گفته‌اند. در میان پاسخ‌هایی که داده شده، یکی از همه معروف‌تر است. آنان گفته‌اند انسان از دو گونه اجزا ترکیب یافته که عبارت است از

  1. اجزای اصلی
  2. اجزای فرعی و زاید

اجزای اصلی چیزهایی‌اند که واقعیت و حقیقت انسان به آنها بستگی دارد. این اجزا به گونه‌ای هستند که اگر هم احیاناً خوراک انسان دیگر شوند، هرگز جزو بدن او نمی‌شوند یا به صورت اجزای اصلی او در نمی‌آید.

اجزای زاید یا غیراصلی آنهایی هستند که حقیقت انسان به آنها بستگی ندارد و همواره تغییر و تحول می‌پذیرند.

بدین‎سان اگر شخص انسان غذای شخصی دیگر گردد، آنچه از اجزای مأکول به‌تدریج جزو بدن آکل می‌شود، جز اجزای زاید یا غیراصلی نیست؛ زیرا چنان‌که گفته شد، اجزای اصلی تغییر و تحول نمی‌پذیرد.

بنابراین در روز رستاخیز آنچه محشور می‌شود، انسانی است که از اجزای اصلی تشکیل یافته است. بنابراین شبهه آکل و ماکول نمی‌تواند معاد جسمانی را انکار کند.

پاسخ صدرالمتالهین

به عقیده صدرالمتألهین، آنچه از انسان در روز رستاخیز محشور می‌شود، نه یک بدن مثالی و نه یک بدن عنصری دیگر، بلکه نفس و بدن انسان بعینه است، به گونه‌ای که این فرد در جهان دیگر برای دیگران به روشنی قابل شناسایی است، و هر کس او را ببیند، به آسانی می‌تواند بگوید این همان کسی است که در دنیا او را می‌شناخته است.

دلیل این مدعا این است که ملاک حقیقت و تشخّص انسان، نفس ناطقه اوست. به دیگر سخن می‌توان گفت صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست و از تعین خاص نیز برخوردار نیست؛ پس وقتی شخص انسان مأکول واقع می‌شود و اجزای بدنش از طریق تغذیه جزو بدن یک درنده یا انسان دیگر می‌شود، به شخصیت انسانی وی آسیبی نمی‌رسد و او در روز حشر با بدنی که به نفس ناطقه‌اش متشخص و متعین است محشور می‌شود؛ اگرچه اجزای آن تغییر و تحول پذیرفته باشد.

صدرالمتألهین برای اثبات این مدعا از ۷ اصل استفاده کرده که در کتاب مبدأ و معاد آورده است. هر یک از این اصول در فلسفه وی (حکمت متعالیه) دارای اهمیت بسیاری است.

منابع

  • ابن‎سینا، حسین‎ابن عبدالله، رساله اضحویه، به کوشش سلیمان، دنیا، قاهره، دارالفکرالعربی، ۱۳۶۸ق، صص۵۵، ۵۶.
  • احسایی، احمد، شرح عرشیه، ۱۲۷۸ق، ص۲۰۸.
  • ایجی، عضدالدین، المواقف، بیروت، عالم‎الکتب، صص۳۷۲-۳۷۴.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح‎المقاصد، استانبول۱۳۰۵ق؛ صص۲۱۳-۲۱۸.
  • سبزواری، حاج‎ملاهادی، اسرارالحکم، تهران، ۱۲۸۶ق، ص۳۵۴.
  • سیوری، مقدادابن عبدالله، ارشاد طالبین، به کوشش محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت‎الله مرعشی، ۱۴۰۵ق، صص۴۰۶-۴۱۰.
  • صدرالدین شیرازی، محمدابن ابراهیم، المبدا والمعاد، به کوشش جلال‎الدین آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش، صص۳۷۶، ۳۸۲-۳۹۶.
  • طوسی، محمدبن حسن، تمهیدالاصول، ترجمه عبدالمحسن مشکوه‎الدینی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۸ش، صص۳۹۶-۳۹۷.
  • علامه حلی، حسن‎ابن یوسف، شرح تجدیدالاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی‎زنجانی، بیروت، موسسه معلمی، ۱۳۹۹ق، ص۴۳۲.
  • غزالی، محمد، تهافت‎الفلاسفه، به کوشش، موریس بویژ، بیروت، مطبعه کاتولیکیه، ۱۹۲۷م، صص۳۵۶-۳۶۲.
  • فخر رازی، محمدابن عمر، البراهین، به کوشش محمد باقر سبزه‎واری، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱ش، صص۳۰۹-۳۱۵.
  • نصیرالدین طوسی، محمدابن محمد، تلخیص‎المحصل، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق، صص۳۹۴-۳۹۵
  • نوبختی، ابراهیم، یاقوت، شرح حسن‎بن یوسف‎حلی، به کوشش محمد نجمی‎زنجانی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۸ش، صص۱۹۱-۱۹۲.
  • نوری، اسماعیل‎بن احمد، کفایة الموحدین، ج۳، ص۲۲۶-۲۲۸.

پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: